عشق آن نیست که یک دل به صد یار دهی
عشق آن است که صد دل به یک یار دهی
پرسیدم چرا اینقدر عاشقی وبه دیگران محبت میکنی و عشق میورزی ،
گفت انسان تجلی گاه صفات خداست ،
پس صفات خدا را باید در خود متجلی کرد،
خدا هم محبت وهم عشق مطلق دارد
پس چرا محبت وعشق خدایی که در وجودمان هست از بندگان خدا دریغ کنیم
من گرچه سیه روی و بدم یا الله
از درگه خود مکن ردم یا الله
گفتم که من و این همه عصیان چه کنم؟
گفتی که بیا من آمدم یا الله . . .
بودن با کسی که دوستش نداری
ونبودن با کسی که دوستش داری هر دو رنج است
پس اگر همچون خود نیافتی همچون خدا تنها باش
سلام
من مهرگانم
یعنی مهرگان صدام میکنن ولی اسمم تو شناسنامه زینب هستش.از اسم زینب فوق العاده خوشم میاد.چون معنای زیبایی داره
27سالمه.خیلی شوخم ولی در عین حال جدی.زیادی حساسم که دارم روش کار میکنم که بهتر بشم
حدود سه سال پیش یعنی سال 88 یه نامزدی ناموفق رو تجربه کردم
البته اشتباه از خودم بود.چون فکر میکردم عشق بعد ازدواج حتما به وجود میاد
ولی توی دوره ی نامزدی نه تنها عشقی به وجود نیومد بلکه تبدیل به تنفر شد
البته به خاطر رفتار نامزد سابقم هم بودا.این یه پیش زمینه ای از من بود
انشالله از فردا میگم و براتون تعریف میکنم که چطور مسیر زندگیم عوض شد و شدم یه عاشق.عاشقی که هنوزم که هنوزه خودم باور نمیکنم
ولی حقیقته و واقعیت داره
میخوانمت در بلندی که خودت بلند ترینی
میخوانمت به مهربانی که خود مهربان ترینی
میدانمت به رحمتت که خودت رحیم ترینی
میدانمت به بزرگی که خودت بزرگترینی
همه این میخوانمت ها و میدانمت ها بهانه ای هست
تا بگویم خدایا دوستت دارم ، من خدا را دارم!
یارو تو خیابون محکم زد پشتم گفت: بــــَه چطوری داداش؟
گفتم: ببخشید میشناسیم همدیگه رو؟
گفت: بابا تو فیسبوک 5 تا دوست مشترک داریم !!!!!
ملت خط قرمز رو رد کردن بغران...
از امروز میخوام خاطرات اشنا شدن با عشقم رو بنویسم
میدونم شاید خیلیاتون باور نکنید ولی همش عین حقیقته
بیشتر هم به همین خاطر این وبلاگ رو ساختم که واسه همیشه این خاطرات و اتفاقات ثبت بشه
فقط امیدوارم با خوندنش قضاوتهای بی مورد نکنید و تا اخرین روزشو بخونیدو نظر بدید
البته دوس دارم هر کی میاد و میخونه هم نظر بده
امروز دومین روزه که این وبلاگ رو ساختم
خوشحالم ولی چون چیزی ازش سر در نمیارم سر در گم هستم
ولی به مرور زمان یاد میگیرم و خوشگلش میکنم